یادداشتی بر فیلم نگار به قلم احسان فرتاش
یادداشتی بر فیلم نگار به قلم احسان فرتاش – خدایش بیامرزد، کورش اسدی جایی نوشته بود در یک روز سه فیلم تماشا کرده که ماریون کوتیار در ژانرهای درام، کمدی و وحشت در آنها به ایفای نقش پرداخته است و نقشها جوری در هم تنیده که در آخر معلوم نبوده کی به کی است. طوری که موقع نوشتن نقد فیلم یادش رفته نقش ساندرا مربوط به کدام یک از این سه فیلم بوده است. حالا این حکایت ماست با نگار جواهریان. جایی که او را از زهرای “طلا و مس” به معصومهی “قندون جهیزیه” و حالا به نگارِ “نگار” رسانده است. اما گفتم ژانر! نگار بیشتر از آنکه در قالب ژانر بگنجد، حاصل ممارست دو تجربه است. یکی تجربه رامبد جوان از فیلم گناهکاران و دیگری تجربه خود جواهریان از اعترافات ذهن خطرناک من، که هیچ کدام از دید فنی و یا جذب مخاطب توفیق چندانی در سینمای ایران نداشتند. همین ابتدای کار از شما بپرسم موقع دیدن فیلم چقدر به ارتباط سکانسها با همدیگر، لانگ شاتها، طراحی لباس و صحنه، موسیقی، فرم و محتوا و به طور کلی میزانسن دقت میکنید؟ و چه سهمی از همهی اینها بدون اینکه اصلا بهشان توجه کنید در ناخودآگاه تان ثبت میشود؟ نگار ماجرای ناخودآگاه است. و همان مقدار که از دنیای واقعی ما به دور بوده، به همان اندازه توانسته به دنیای درونی مان نزدیک تر شود. فیلم ماجرای مردی است که از ماشین پیاده شده، به سمتی رفته و با اسلحه به مغز خودش شلیک کرده است. نگار که خودکشی پدرش را باور ندارد، قدم به قدم به کشف راز مرگ او و مشکلات مالیاش با بهمنی و بهتاش نزدیک میشود؛ و در آخر به ماجرای قتل پدر (و نه خودکشی اش) پی میبرد. مهمترین گرههای داستان نه با هوش پلیسی یا پیگیری نگار که به شکلی متافیزیکی حل میشود. به عبارتی تمام اتفاقات مربوط به گذشته پدر نگار در قالب مکاشفات و یا توهم به او منتقل میشود و همین امر تعلیق اثر را برای مخاطب بیشتر میکند. فیلم در همان ابتدا تکلیفش را با مخاطب روشن کرده و برای توجیه همهی موارد مافوق طبیعی، تشر به دنیای واقعی آدمها و در نهایت باورپذیر کردن سکانسها، تنها از یک جمله بهره میگیرد: “چیزی رو که دوس نداری، باور نکن.” صحنه هایی همچون تبدیل روز به شب همراه با باز و بسته کردن در ماشین، توهم حرکت در خودرو و حضور آنی مادر نگار کنار ماشین از جمله اتفاقاتی است که فضای فانتزی مورد نیاز را به فیلم افزوده است. ضمن اینکه جلوه های بصری باورپذیر، همچنین بازی باورپذیرتر از نگار جواهریان کمی به تلطیف معادله کمک کرده است؛ تا جایی که در سکانس نهایی، شلیک ناشیانهی نگار به سه فرد مسلح و جان سالم به در بردن از مهلکه به مذاق بیننده ناخوشایند نمیآید. از دید نوع روایت و القای مضمون اصلی، تمام تلاش این فیلم در رسیدن به انصاف ولو از طریقی غیر از قانون بوده است. جایی که با فریادهای گاه و بیگاه محمدرضا فروتن چه از پیشهی انسانی عاشق و چه دلسوزی برای نگار گواه این مطلب میباشد. به طوری که فیلم در بازگو کردن آن از عبارت “هی میگی قانون، من میگم انصاف” استفاده میکند. به قول بهزاد وفاخواه، نگار روی تواناییهای تکنیکی و پیچیدگی در روایت حساب کرده است تا روی جذابیت کاراکترها یا آسیبشناسی اجتماعی.
در آخر انتخاب هوشمندانهی فریبا کامران و علیرضا شجاع نوری که بازی هر دو روی هم ده دقیقه از فیلم را هم تشکیل نمیدهد، از نقاط بسیار درخشان این اثر به شمار میرود. شاید همینها روزی ماریون کوتیارهایی بودند که ما برای دیدنشان صندلیهای سینما و تئاتر را گرم نگه میداشتیم.
یادداشت از احسان فرتاش
نشر از بولتن فرهنگی هنری تبریز
حق نشر محفوظ است.کپی فقط با ذکر منبع
@ebultan
اطلاعیه اکران فیلم نگار در سینما ناجی تبریز
اکران فیلم نگار
در سینما ناجی
خرید آنلاین بلیت از:
http://ebilit.com
بولتن فرهنگی هنری تبریز
@ebultan
عالی بود.
خیلی نقد عالی و کاملی بود. ممنون از بولتن.