نگاهی به نمایش دوبارگی ، به قلم علی رضاوند
"مجسم کن یک اقیانوس غلیظ یاس و نا امیدی و بی حوصلگی ، تو را با یک هواپیما می آورند بالای این اقیانوس هی خسته می شوی داد می زنی می بینی هواپیمایی که از تو دور می شود اما مصمی مصممی که نگذاری این اقیانوس تو را را ببلعد . او آنقدر قوی است که با کوسه و نهنگ هایی که به شدت آشنایند مبارزه کند .دو چیز عجیب آزارش می داد یک آن هواپیما که دور می شد دو کوسه و نهنگ هایی که می گفت عجیب شبیه آدم های دور و برش هستند . کل ماجرا همین است ، کسی که از زندگی خسته شده بر می دارد تئاتر کار کند ؟!"