اطلاعیه

اگر رویدادی وجود دارد که می‌خواهید بقیه هم از آن با خبر شوند، اطلاعات رویداد را (عکس و توضیحات مناسب)
به ایمیل info[at]ebultan.com ارسال نمایید تا به صورت رایگان و با نام خودتان در بولتن درج گردد.

انتخاب سردبیر

یادداشتی بر نمایش تدفین کنت ارگاز

مقدمه :‌
« تدفین کنت ارگاز » نام تابلویی‌ست از «ال گرکو» نقاش یونانی/اسپانیایی(۱۵۴۱-۱۶۱۴). این نقاشی که یکی از معروف‌ترین آثار «ال گرکو» محسوب می‌شود، بر اساس افسانه‌ای مربوط به تولدو(یکی از شهرهای اسپانیا و مدفن ال‌گرکو) ساخته و پرداخته شده است. بر اساس این افسانه، «کنت ارگاز» مردی نیکوکار و خوش‌خصلت بوده که طبق وصیت خودش، تمام دارایی‌ عظیم‌اش برای بازسازی کلیسای معروف «سانتو تومه»ی شهر تولدو اختصاص می‌یابد. بر طبق افسانه، هنگام تدفین جسد «کنت ارگاز»، ارواح سنت آگوستین(یکی از بزرگ‌ترین فیلسوفان و متالهین مسیحی قرون وسطی) و سنت استفان(اولین شهید مسیحیت) در شمایلی انسانی از بهشت برین نزول کرده و در مقابل چشمان حیرت‌زده‌ی مردمان شهر تولدو، جسد را خودشان دفن می‌کنند. مرگ از منظر «ال گرکو»، رسیدن به آرامش آغازین است و در اغلب تابلوهای او تصویری که از مرگ ارائه شده، چنین حسی به بیننده منتقل می‌کند./ اکبر شریعت

«تدفین مردی که قبل از مرگ خود مرده بود»
یادداشتی بر نمایش«تدفین کنت ارگاز»
     نمایش «تدفین کنت ارگاز» به طراحی و کارگردانی رشاد معینی و به نویسندگی جمعی از نویسندگان جوان را باید به فال نیک گرفت. نمایشی آوانگارد و تجربه‌گرا که به فضای یک‌دست و عمدتا رئالیستی هنر نمایش در تبریز تنوعی می‌بخشد. این که این جنس تئاتر را دوست داشته باشیم یا نه اساسا موضوع دیگری است. نکته‌ی مهم این است که تئاتر تبریز به تنوع ژانر‌ها نیاز دارد، به گونه‌ی دیگری از نوشتن و اجرا، به گونه‌ی دیگری ازتئاتر ورزیدن. البته این بدین معنی نیست که آثار نمایشی جریان اصلی تئاتر در تبریز موفق نبوده و یا مورد اقبال مخاطب نیست، بلکه منظور پرهیز از یک‌دستی و فروکاست تئاتر به یک سلیقه‌ی واحد و فراگیر است، تئاتر در ذات خود متکثر است.
     نمایش«تدفین کنت ارگاز» مطالعه‌ای است در خشونت پیدا و پنهان آدمیان روزگار ما. این که آدمی به طور کلی چرا و چگونه دچار خشونت می‌شود، بحثی است بسیار پیچیده و انسان‌شناسانه و نمایش «تدفین کنت ارگاز» رشاد معینی در ردیابی  ریشه‌های فلسفی و انسان‌شناسانه‌ی خشونت در انسان، به بحث  عام و جهان‌شمول نسبت آدمی با «امر خشن» نمی‌پردازد. ریشه‌ی خشونت را اما فیلسوف انگلیسی قرن هفدهم  تامس هابز( ۱۶۷۹-۱۵۸۸) در کتاب خود شهروند(۱۶۴۲) به ذات خود آدمی نسبت می‌دهد. جمله‌ی معروف او «انسان، گرگ انسان است» به خوبی بیان‌گر نگاه بدبینانه‌ی هابز به ذات انسان به مثابه منبع واقعی خشونت است. هابز معتقد بود که در انسان، خواستی سیری‌ناپذیر و همیشگی برای رسیدن به قدرت بیشتر و بیشتر وجود دارد که تا مرگ ارضا نخواهد شد. انسان‌ها با زندگی اجتماعی، بر سر ارضای امیال خود دچار نزاع می‌شوند و در این نزاع تنها آن‌کس که قدرت بیشتری دارد پیروز می‌شود، اما با این حال این پیروزی نیز دوام چندانی نخواهد داشت. فروید نیز چون هابز به سرشت آدمی روی خوش نشان نمی‌داد. از نظر فروید، انسان نه موجودی عقل‌ورز که موجودی میل‌ورز هست. ناکامی در ارضای میل به خشم او منتهی می‌شود. زیگموند فروید در کتاب خود تمدن و ملالت‌های آن می‌گوید هیچ چیز به اندازهٔ فرمان آرمانیِ «همنوع خود را همچون خویش دوست بدار» با طبیعت اصلی نوع بشر مغایرت ندارد.
       اما هم‌چنانکه گفته شد در بررسی خشونت، نمایش « تدفین کنت ارگاز » نه به ریشه‌های سرشتی خشونت که به شرایط و مناسباتی می‌پردازد که به تولید خشونت می‌انجامد. نمایش در قسمت اول با کمک ویدئو پروژکتور به نشان دادن صحنه‌هایی از یک گیم می‌پردازد که در آن انسان‌ها کشته می‌شوند. درادامه اما در صحنه‌ی کافی شاپ  چند گروه آدم در شرایط خشونت‌خیز قرار می‌گیرند. کارگردان از طریق پاورپوئنت می‌نویسد که خشونت فقط کشتن نیست و ما از طریق ارتباط مجازی نویسندگان و کارگردان در جریان موقعیت این آدم ها در کافی‌شاپ و نحوه‌ی مواجهه‌ی آن‌ها با هم قرار می‌گیریم و با قرار گرفتن میکرفون در اختیارشان می‌توانیم به مکالمه‌ی آنان نیز گوش دهیم. روابط آدم‌ها ملتهب است. انسان‌هایی ترسان از خیانت و جفا‌کاری و ناتوان از فهم همدیگر. خشونت تنها واکنش ممکن است. در ترسیم خشونت این آدم‌ها رشاد معینی ما را به جامعه  بلا فصل خود ارجاع می‌دهد. جامعه‌ای که به گونه‌ای سیستماتیک میل را سرکوب می‌کند و انسان‌ها را از خشم پر. خشمی که به خشونت راه می‌گشاید. خشونت فروخورده، درونی می‌شود و آن‌ها را می‌کشد.
 
      نمایش« تدفین کنت ارگاز » یک نمایش متعارف نیست. داستانی واحد روایت نمی‌شود. به واسطه  سویه پست‌مدرنش، نمایش چگونگی تکوین خود را نیز روایت می‌کند. به موازات نمایش، کارگردان با نویسندگان در مورد نمایش گفتگو می‌کند. پشت صحنه‌ای وجود ندارد. اصلا صحنه  طوری انتخاب شده که وجود نداشته باشد. تئاتری بدون صحنه‌ی تئاتری. نمایش درواقع در پی رسیدن به موقعیت‌های التهاب‌زاست تا از طریق آن به چگونگی تولید خشونت دست پیدا کند. بنابراین نمایش یک اثر آزمایشگاهی است. آزمایشگاهی برای مطالعه‌ی امر خشن و چگونگی تولید آن در شرایط اجتماعی ما. نمایش در اجرا اما گاهی به فضاهای اکسپرسیونیستی نزدیک می‌شود. شیوه اکسپرسیونیستی در تئاتر، بر فضاسازی غیرواقعی و دادن خصوصیت کابوس‌گونه به صحنه‌ها تاکید دارد. شخصیت‌ها با هم تلگرافی صحبت می‌کنند. ولی به شیوه‌هایی مختلف از محتوی هیجانی و پرخاشگرانه و عکس‌العمل‌های ذهنی‌شان بازنمایی می‌شود. کارگردان جابجا وارد عمل می شود و گاهی صحنه‌ها و کاراکترها به واسطه پخش صحنه‌ای از ویدئو پروژکتور فریز می‌شوند و به تابلو هایی برای نمایش التهاب تبدیل می‌شوند. همه‌ی این بدعت‌ها در فرم،اما ساختار تماتیک نمایش یا همان بازنمایی از امر خشن در شرایط و مناسبات اجتماعی  امروز را به تعویق نمی‌اندازد و یا به وقفه نمی‌کشد. رشاد معینی تم را فدای شکل نمی‌کند.
با وجود این، تعدد موقعیت‌ها و کثرت مواجهه آدم‌ها با هم در کافی‌شاپ از بازنمایی موثر التهاب و خشونت درونی کاراکترهای درگیر در این موقعیت‌ها می‌کاهد. رشاد معینی هیچ‌کدام از این موقعیت‌ها را کانونی نمی‌کند و مخاطب در توجه به هر کدام از این موقعیت‌ها آزاد گذاشته می‌شود و تنها زمانی که میکروفون در اختیار یکی از آن موقعیت‌ها قرار می‌گیرد توجه مخاطب به آن موقعیت جلب می‌شود. قسمت پایانی نمایش یکسره در خدمت ساختار تماتیک است. کارگردان به جای جای تک‌تک شخصیت‌هایش در مکان‌ها و موقعیت‌های دردناکی که تجربه کرده‌اند مرده است. برای مردن نیازی به کشتن نیست. کافی است خشونت به امری روزمره تبدیل شود و از طریق ساختار سیاسی و اجتماعی باز تولید شود. کارگردان در واقع، همه آدم‌های خویش است که در مناسبات خشونت‌بار فضای زندگی‌شان قبل از مرگ خویش مرده‌اند. / ناصر مطلب زاده
نشر از بولتن فرهنگی هنری تبریز
بولتن در تلکرام و اینستاگرام :‌
@ebultan

۱ نظر

پاسخ دهید

شبنم
کارشناس الکترونیک-سردبیر و مدیر روابط عمومی بولتن فرهنگی هنری تبریز - کارشناس تولید محتوا***کوهنوردی ؛‌طبیعت گردی و سفر از بایدهای زندگی من هستند.