اطلاعیه

اگر رویدادی وجود دارد که می‌خواهید بقیه هم از آن با خبر شوند، اطلاعات رویداد را (عکس و توضیحات مناسب)
به ایمیل info[at]ebultan.com ارسال نمایید تا به صورت رایگان و با نام خودتان در بولتن درج گردد.

سینمافیلمیادداشت

یادداشتی بر فیلم قانون موروفی به قلم احسان فرتاش

«لبخند بزن… فردا روز بدتری است»

طبق قانون اثبات مورفی «وقتی می‌خواهید به کسی ثابت کنید که یک ماشین کار نمی‌کند، کار خواهد کرد». یا شاید بهتر باشد بگویم وقتی همه داشتند ثابت می‌کردند که رامبد خندوانه به درد فیلمسازی نمی‌خورد، فیلم بهتری از او وارد سینما شد. جوان در «قانون مورفی» با هوشمندی روی صحنه حاضر می‌شود؛ مخاطب را به خنده می‌اندازد و فیلم را به پایان می‌برد. فیلم افتتاحیه‌ی درخشانی دارد ولی به مرور از نفس می‌افتد و مخاطب را خسته می‌کند.

قانون مورفی در اصل یک کمدی هجوآمیز دو نفره است که به انواع و اقسام سوژه‌های غیرمرتبط چنگ می‌زند و پس از ناامیدی از روند پیش‌رو، داستان دیگری را روایت می‌کند. ایده‌ی اولیه‌ی‌ فیلم جذاب است و با یک شروع خوب امیدهایمان را برای تماشای یک کمدی متفاوت زنده می‌کند. داستان درباره‌ی مامور گیج و سردرگمی به اسم فرخ (امیر جدیدی) است که معلوم نیست چطور به این شغل رسیده و در ادامه‌ی همین گیج‌بازی به همکار خود و یک بازیگر شلیک می‌کند و وارد اوضاع نابسامانی می‌شود. فیلمساز تا این‌جا دست روی ایده‌‌ی خوبی گذاشته اما فیلم از جایی که به موضوع گروگانگیری دختر دوست فرخ می‌پردازد، روند نزولی به خود می‌گیرد. با وجود اینکه فیلم زیاد به پیشبرد داستان اول اهمیت نمی‌دهد و جدیت خاصی در دنبال کردن خطوط داستانی ندارد، ولی به طرح اولیه‌ی داستان وفادار می‌ماند و در شخصیت‌پردازی فرخ، تلاش زیادی می‌کند. حال و هوای « قانون مورفی » به شدت وام‌دار فیلم‌های برادران مارکس است. مضاف بر این در صحنه‌ای که رامبد جوان با اسلحه وارد معرکه‌ی انتقام می‌شود، نشانی از شخصیت روفوس تی.فایرفلای(دیکتاتور ایالت فرضی فریدونیا) در «سوپ اردک» دیده می‌شود. در فیلم آن‌چه بیش از همه تماشاگر را سر ذوق می‌آورد، رویکرد متفاوت و مبتکرانه‌ی بازیگران در “در لحظه خنداندن” است.

اما نکته‌ای که در ساخت فیلم فراموش شده، بی‌توجهی کامل نویسنده به اصل فیلمنامه است. شاید این مسئله از قانون دیگر مورفی نشات می‌گیرد که «اگر به نظر می‌‌رسد همه‌ی چیزها خوب پیش می‌روند، حتما چیزی را از قلم انداخته‌‌ای!». نویسنده به راحتی سعی می‌کند تا تمام مشکلات خود را پشت نوشتن صحنه‌های خنده‌‌دار پنهان کند. نویسنده‌ی کمدی نمی‌‌تواند خود را یکسره پشت شوخی‌ هایش پنهان ‌کند. ناگزیر باید موقعیت‌‌سازی کند.

باید قصه‌‌ای برای گفتن داشته باشد. فیلم برای توجیه این نقایص از عبارت «کمدی فانتزی» استفاده کرده تا تمام شوخی‌ها در قالب یک قصه‌ی ناقص و پراکنده تعریف شود. در فیلم دو شخصیت اصلی فقط احمق هستند و نه بیشتر. که این منجر به شکست فیلمنامه در خلق «شخصیت کمیک» می‌‌شود. اما نباید این نکته را از یاد برد که در دوره‌ای که سینما مملو از آثاری با موضوعات تکراری درباره‌ی خیانت و مسائلی از این دست شده، قانون مورفی از معدود آثاری در ژانر تریلر-کمدی است که از بیان فانتزی برای بازگو کردن رویدادها بهره می‌گیرد و تلاشی برای ارائه‌ی پندهای اخلاقی به مخاطبش نمی‌کند؛ درست به همین خاطر رامبد جوان را می‌توان یکی از بهترین کمدی‌سازان حال حاضر سینما دانست.

درباره‌ی بازیگران فیلم بطور قطعی نمی‌توان نظر داد چرا که قانون مورفی فیلم رامبد جوان است و بازی تمامی شخصیت‌ها در سایه‌ی بازی او خلاصه شده است. کاملا مشهود است که جوان برای بازی در نقش ادوارد مورفی، به خوبی به رفتارهای یک گنگستر آمریکایی توجه کرده و با الگوبرداری از آنها نقش خود را ایفا کرده است. امیر جدیدی در نقش فرخ اگرچه پرداخت مناسبی ندارد اما بازی قابل قبولی ارائه داده است. امیر جعفری هم در نقش بهمن شخصیتی شیرین و دوست‌داشتنی دارد که هر تماشاگری را مجذوب خود می‌کند. فیلم به لطف بازی‌های خوب و ریتم و تدوین مناسب می‌تواند تماشاگر را راضی از سالن‌های سینما خارج نماید به شرطی که اشکالات اساسی فیلمنامه را جدی نگیریم و به فلسفه‌ی مورفی ایمان داشته باشیم که «لبخند بزن… فردا روز بدتری است».
نشر از بولتن فرهنگی هنری تبریز

پاسخ دهید

شبنم
کارشناس الکترونیک-سردبیر و مدیر روابط عمومی بولتن فرهنگی هنری تبریز - کارشناس تولید محتوا***کوهنوردی ؛‌طبیعت گردی و سفر از بایدهای زندگی من هستند.