اقتباس تاریخی
بخش دوم
چنانچه پیشتر گفته شد آبشخورهای اقتباس از تاریخ را میتوان به شخصیتها و وقایع تقسیمبندی کرد. ولی قبل از آنکه هر دو شق این تقسیمبندی را تشریح کنیم، لازم است روند اقتباس تاریخی را حداقل به صورت کلی مورد بررسی قرار دهیم. این بررسی باید بتواند پاسخهایی قانعکننده به اینکه چرا از تاریخ اقتباس میکنیم؟، چرا فلان برهه از تاریخ و یا فلان شخصیت تاریخی را انتخاب کردهایم؟ و مهمتر از همه اینکه در اقتباس از تاریخ برای آفرینش ادبی، چه چیزهایی مقدم بر مسائل دیگر هستند؟، داشته باشد.
اقتباس ادبی/ هنری از تاریخ: تقدم هنر بر تاریخ
اگر قبول کرده باشیم که ادبیت و هنری بودن بر تاریخی بودن مقدم است ناچاریم قبول کنیم که تاریخ به عنوان وقایع و شخصیتها، هر چند ممکن است پتانسیل دراماتیک داشته باشد ولی الزاما دراماتیک نیست. پس یک نویسنده مجبور است نه تنها در انتخاب سوژه دست به انتخاب بزند بلکه حتی بعد از انتخاب سوژه نیز، ممکن است به جرح و تعدیل وقایع بپردازد. شاید کسانی که دوستدار تاریخ هستند آه از نهادشان بربیاید که جرح و تعدیل وقایع تاریخی همان سانسور یا درافتادن به دام تحریف تاریخ است.
اقتباس تاریخی: تحریف یا تلطیف
شکی نیست که تاریخ ادبیات(نمایشی و غیر نمایشی همچون داستان و رمان) و دیگر هنرها(مخصوصا سینما) سرشار از آثاریست که تاریخ را تحریف کردهاند! نگاهی به مجموعهها و سریالهای تلویزیونی به راحتی میتواند نمونههای بسیاری از آثاری را که تاریخ را تحریف کردهاند، در اختیار ما قرار دهد. ولی مسئله اینجاست که این تحریفات به دلایل رعایت مسائل مربوط به هنر و ادبیات رخ ندادهاند. این تحریفات اغلب یا آبشخوری ایدئولوژیک داشتهاند و یا ناشی از حب و بغض داشتن با گذشتگان بودهاند. همکاران همین هنرمندان که دانسته کمر به تحریف تاریخ بستهاند در میان خود تاریخدانان و تاریخپژوهان و مورخان کم نیستند و مگر از یاد بردهایم آن گفتهی معروف را که: تاریخ را فاتحان مینویسند! تحریف تاریخ و انکار دیگران و تائید خود از اولین اقدامات به اصطلاح فرهنگی هر حکومتیست که بر سر کار میآید. ولی نباید این تحریفات عمدی و کارگردانی شده را با آنچه در یک اقتباس ادبی/هنری و برای رعایت ادبیت و هنری بودن روی میدهد، در یک کفه قرار داد. وظیفهی یک هنرمند/ نویسنده اتفاقا وفاداری به روح اصیل تاریخ و بیطرفی علیرغم سختیهای آن است. هنرمند/ نویسنده به هر تغییری که در تاریخ دست بزند به روح و اصالت آن خدشهای وارد نمیکند چرا که او در قبال حقیقت مسئول است. پرواضح است که ممکن است اشتباه کند ولی قرائت خود از تاریخ را بر پایهی حب و بغض بنا نمینهد. او ممکن است به خاطر دراماتیزه کردن برخی وقایع جزئی را حذف یا اضافه کند، ولی این حذفیات به جعل تاریخ منجر نمیشوند.
آنچه تلطیف تاریخ مینامیم ناظر به همین معناست: نمایش روح تاریخ بدون جعل تاریخ در راستای آفرینشی هنری!
همچنان که در اقتباسی از یک اثر ادبی/ هنری، هنرمند/ نویسنده مجبور است روح اثر مبدا را حفظ کند(مگر اینکه بخواهد اقتباسی آزاد انجام دهد!) در اقتباس تاریخی نیز او مجبور است به روح تاریخ وفادار باشد مگر اینکه اعلام کند درصدد اقتباسی آزاد از تاریخ است.
اکبر شریعت
نشر از بولتن فرهنگی هنری تبریز
قسمت اول این یادداشت را اینجا بخوانید : کلیک کنید
( قسمتهای بعدی این یادداشت به زودی در سایت بولتن نشر خواهند شد)