تجربه های اخیر ، متنی مدرن با عینک هستی شناختی
تجربه های اخیر نوشته امیررضا کوهستانی نویسنده و کارگردان جوان و فرهیخته تئاتر کشور که معرف حضور همه هست یک متن خاص با دیدگاه ها و رویکرد انسانی است . نویسنده در این متن دنبال تکاپوی انسانی میان روابط اجتماعی ، خانواده ، مسایل جنسی، روانشناسی و حتی فلسفی و کنکاش های دینی میگردد . امیر رضا کوهستانی متنی امروزی نوشته اما با رگه های اومانیستی و مدرن و گاها پسا مردن که دنبال حفره ی سیاه زندگیش میگردد که از کجا شروع میشود و به کجا خواهد رفت . پس اگر دیدگاه را من حیث المجموع جمع بندی کنیم که یک متن مدرن با عینک اگزیستانسیال روبروی ماست پر بیراه نگفته ایم . این متن تلاش میکند انسانی را دور از مکان و زمان محکوم به تکرار در مقابل تقدیر در جستجوی حفره سیاه یا سیاه چاله ی خود که از بوجود آمده و نشانی از عدم است به تصویر کشد . تکرار در انسان ها ، دیالوگ ها ، صحنه ها ، میزان سن ها و گاها تکرار کاراکتر ها نشان از دور باطلی دارد که در جستجوی خود وا مانده یا چاره ای ندارد جز تن دادن به آنچه نیست یا نخواهد بود یا نبوده است . این اثر با تمام نقاط قوتش توان این را داشت که قوی تر باشد مثل تمامی کارها که هیچ گاه کامل نیستند اما امیر رضا کوهستانی می توانست روی داستان پردازی ، صحنه پردازی و حتی مهم تر از این ها کاراکتر های خود تامل بیشتری داشته باشد چون مخصوصا در شخصیت پردازی کمی عجله و هیجان دیده می شد .
از بحث متن که رد شوی مرتضی میرزازاده مسلما این متن را انتخاب کرد چون به ذهن آشفته و دغدغه های خودش بسیار نزدیک بود . با اینکه طرح کلی و متن ثابت است اما مرتضی میرزازاده با تلاش و استمرار شدید و سخت گیری های مخصوص خودش این کار را کارگاهی و به مرور ادیت کرده تا تجربه های اخیر امروز شده . پس میتوانم به جرأت بگویم تجربه های اخیر یک تجربه بیشتر یک اشتباه کمتر را روز به روز تجربه می کند . تیم جوان ، خوش آتیه و توانای میرزازاده پتانسیل آنچه مرتضی میخواسته را داشته و دارد اما نقدی که منتقدان بعد از جشنواره استانی هم داشتند را وارد می دانم چون اجرای بارکد گونه و ماشینی این متن در بعضی صحنه ها و موقعیت ها پاسخگوی تمامیت ظرفیت آن لحظه نیست . به بیانی دیگر بازیگر نخواهد توانست تمام خود را به نمایش بگذارد چون ذهنش به آن میزان سن ، به آن حرکت بدن و آن لحنی رفته که کارگردان از او خواسته است . با این وجود این اثر روز به روز پیشرفت داشته و بازیگران توانسته اند خواسته های میرزازاده را به خوبی درک کنند و کم کم به بلوغ برسند . بازیگرانی که شاید قبل از تجربه های اخیر جاه طلبی امروز را نداشتند اما به جرعت میتوانم بگویم اگر روی دیگر سکه را ببینیم این سخت گیری ها و به صلیب کشیده شدن ها شاید عروجی باشد برای خارج شدن از خود و یادگرفتن بازی کردن آنچه کارگردان میخواهد نه انچه درون خودشان است . اما امروز طراحی صحنه را ضعیف تر از جشنواره استانی دیدم ، نور را نمی پسندیدم و بازی با پروژکتور و نور های پس زمینه توجهم را جلب نکرد . نوری که بسیار وسیع بود و قسمت اعظمی از صحنه را روشن می کرد باعث میشد حواشی هم دیده شوند ، صحنه جدا نشود و این کمی مخاطب را آشفته میکرد . پروژکتر بسیار کمرنگ دیده میشد و به عقیده من میتوانست نقش پررنگ تری داشته باشد و اینکه پشت زمینه روبروی پرژکتور و فلشر ها باز آن نظم و جذابیت خاص را نداشتند و مفهوم خاصی که بتوان دلیلش را کنکاش کرد نمی رساندند ( با توجه به عدم علم در پرداخت نور و دکور این قسمت را به عنوان مخاطب عرض کردم ) . و در نهایت اینکه میرزازاده را میشناسم ، ذهنش توانایی های گسترده ای دارد و مطمئنم این شروع تنها یک تجربه است میان تجربه های اخیر ! برای پیشرفت های روز افزون .
تجربه های اخیر جنسش جنس متفاوتی از اجراهای اخیر است و باید دید ، پس از شما دعوت میکنم تا فرصت باقی است به تئاتر شهر بروید برای درک جنون و انسان .
علی رضاوند / بهمن نود و پنج