نمایشنامهخوانی « خرده جنایتهای زناشوهری » نوشته اریک امانوئل اشمیت، با استقبال تماشاگران در خانه هنرمندان تبریز اجرا شد.
مسعود شهری و نازنینزهرا حبیبی به عنوان خوانشگر، سودا عبدالعظیمزاده به عنوان صحنهخوان و علیرضا وحدانی به عنوان هنرمند نقاش، یاران علی کاظمیوند، کارگردان این اجرا بودند.
در ادامه قسمتی از یادداشت حمیدرضا پاشا برای نمایشنامه «خرده جنایتهای زناشوهری» را میخوانید.
اریک امانوئل اشمیت (متولد ۲۸ مارس ۱۹۶۰ در لیون) نویسنده، نمایشنامهنویس، و فیلسوف فرانسوی است. نوشته های او به ۴۳ زبان دنیا منتشر شده و نمایشنامههایش در بیش از ۵۰ کشور روی صحنه رفته است. چندین جایزه تئاتر مولیر فرانسه، جایزهی بهترین مجموعه داستان گنکور، جایزه آکادمی بالزاک همراه بسیاری از جوایز فرانسوی و خارجی از جوایز اهداشده به اشمیت است. نمایشنامههایی از او نظیر «خرده جنایتهای زناشویی» و «مهمانسرای دو دنیا» و آثاری از مجموعه داستان «گلهای معرفت» مانند «میلارپا»، «ابراهیم آقا و گلهای قرآن»، «اسکار و خانم صورتی» و «سوموکاری که نمیتوانست تنومند شود» همراه چندین رمان دیگر به فارسی ترجمه شدهاند.
نمایشنامهی «خرده جنایتهای زناشوهری» با بیپروایی و جسارت، پوشالی بودن روابط یک زن و شوهر را نشان میدهد و در این روند به حدی پیش میرود که ما مجبور میشویم به انسان و معنای عشق شک کنیم.
این نمایشنامه روایتی است در جستجو و کشف حقیقت که در یک زندگی زناشوئی و از منظر زوجی به نام های ژیل و لیزا Gilles & Lisa به نمایش گذارده می شود. ژیل (نویسنده رمان های پلیسی) که در ظاهر امر در اثر حادثه ای مرموز دچار فراموشی شده و بخشی از گذشته خویش را از یاد برده استپس از مداوا در بیمارستان توسط لیزا به خانه برمی گردد. او سعی دارد بر اساس تعاریف و ویژگی هایی که همسرش از گذشته شخصیتی او ارائه می دهد هویت از دست رفته را باز یابد. حضور ژیل به عنوان موجودی غریبه در منزل همراه است با پرسیدن سئوالات متعدد از لیزا که مخاطب را از همان آغاز نمایش در فضایی معلق نگه می دارد. «خرده جنایتهای زن و شوهری» سرشار از تعلیقها و شوکهای متعدد است. حقایق در جریان نمایش لحظه به لحظه به غیرواقعیت بدل میشوند، جای خود را به حقیقتی دیگر میسپارند و اساس پندارهای گذشته را در ذهن مخاطب به هم میریزند.
در آغاز نمایش این لیزا است که با قدرت در اختیار داشته (فراموشی ژیل) سعی در بازآفرینی حقیقت مطلوب خویش، خلق یک زندگی آرمانی و هویت دوباره بخشیدن به شخصیت همسرش دارد. اما در روند نمایش که ژیل از هوشیاری خویش و به باد داشتن گذشته پرده برمیدارد این بار اوست که بر لیزا تسلط پیدا کرده و نقش فاعلی مییابد و حقیقت را بر مخاطب القا میکند. این چرخش گوی حقیقت دردستان ژیل و لیزا تا پایان نمایش همچنان ادامه داشته و نقش فعال و مؤثر در باور مخاطب نسبت به ادراک حقیقت و افق دیدهای متفاوت را که بر مبنای گفتار کاراکترها حاصل آمده ایفا میکند.
لیزا و ژیل هر دو بازیگران «بازی حقیقت» هستند. نقشهای مختلف را برای هم ایفا میکنند و با اجرای نقشها و زدن نقابهای مختلف سعی در بازآفرینی و کشف لایههای پنهان دارند. بازی مجدد صحنه اولین آشنائی از جانب آن دو که در روند نمایش چندین بار تکرار میگردد، یا صحنهسازی و روایت مسائلی که در نهایت بنیان دروغین آنها بر مخاطب آشکار میشود همه القاکننده این مطلب از جانب مؤلف اثر است که در دنیای انسان معاصر آنچه تحت لوای حقیقت ارائه میشود یک بازی بیش نیست و اینجا است که دیگر مفاهیم اساسی و اصیل از قبیل عشق، آزادی، خیانت و … نیز که در این بستر جریان دارند خواسته و ناخواسته وامدار این بازیچه میشوند.
این اثر بر دیالوگ استوار است؛ کلام و ویژگی خاص آن بر همه عناصر دیگر ساختار برتری دارد، زیرا حادثه بیرونی مهمی روی صحنه رخ نمیدهد. دعوای زن و شوهر، آن هم در شرایطی بحرانی و عصبی چیز تازهای نیست، امّا دیالوگهای این نمایشنامه، ویژگیهای خاصی دارند و آن این است که اشاره به حوادثی دارند که نه در بیرون، بلکه در درون آدمها اتفاق افتاده و هنوز هم میافتد. پرسوناژها هیچگاه در یک حالت نمیمانند که با آن زندگی کنند. جستارهای عاطفی و ذهنی آنها که بیانگر بیثباتی شخصیت آنهاست، ما را به شگفتی، اشمئزاز و سُخریه وامیدارد. تغییر حالتهای این زن و شوهر در اصل، از مایهای کمیک برخوردار است، اما لبخند ضعیف و زودگذری که گاهی بر لب تماشاگر ظاهر میشود، ناشی از”چرا”ئی فلسفی وضعیت آنهاست که نه در قالب طنز میگنجد و نه کمدی. زیرا ما در اصل شاهد یک موقعیت خندهدار نیستیم، بلکه در برابر شرایط فریبکارانهای قرار گرفتهایم و لبخند ضعیف ما ناشی از شگفتی و اشمئزاز است…
گفتنیست مجموعه بولتن فرهنگی هنری تبریز به عنوان برگزارکننده و خانه هنرمندان تبریز میزبان شایسته این برنامه بود.
در ادامه میتوانید گزارش تصویری این نمایشنامه خوانی را مشاهده نمایید.